منتظرمنتقم

منتظرمنتقم

  • خانه 
  • تماس  

فاطمیه

14 اسفند 1393 توسط رمضاني

کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:

کارگران مشغولند،کار احداث ضریح!

کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:

چند روزی مانده به اتمام ضریح!

کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:

مهدی فاطمه آید، به تماشای ضریح!

کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:

عید امسال، نماز، صحن بقیع!

کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:

فلش راهنما ،مرقد زهرای شفیع!

 

“به یقین یوسف ما آمدنی ست”

 نظر دهید »

فاطمیه

14 اسفند 1393 توسط رمضاني

فضه نقل میکند ؛ که صدای در خانه آمد ،

 

خواستم درب را باز کنم فاطمه(سلام الله علیها) فرمود صبر کن٬ این صدای در زدن علی ست، میخواهم خودم باز کنم.

 

به زحمت خودش را به در رساند ؛ وقتی علی (علیه السلام) همسرش را دید بغض کرد و فرمود : شما چرا زحمت این کار را کشیدید؟

 

فاطمه (سلام الله علیها) فرمود : شنیده ام این روزها دیگر مردم به شما سلام نمیکنند !!! خواستم علی جان من اول به شما سلام کرده باشم.

 

علی (علیه السلام) با صدای لرزان فرمود : بانو جان سلام که نمیکنند هیچ ٬ من سلام میکنم اما جواب سلامم را نمیدهند!!!!!

 

(شرح نهج/ابن ابی الحدید/ج16 ) 

 

“آجرک الله یابقیه الله" 

 

**

یازهرا..

 1 نظر

فاطمیه

14 اسفند 1393 توسط رمضاني

استدلال علامه امینی و سوالی که بی جواب ماند؟!

**

زمانی علمای اهل تسنن مرحوم علامه امینی (صاحب کتاب الغدیر) را برای صرف شام دعوت می‌کنند. اما علامه امینی امتناع می‌ورزد و قبول نمی‌کند. آنها اصرار می‌کنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند.

به علت اصرار زیاد علامه امینی دعوت را می‌پذیرد و شرط می‌گذارد که فقط صرف شام باشد و هیچ گونه بحثی صورت نگیرد آنها نیز می‌پذیرند. پس از صرف شام یکی از علمای اهل سنت که در آن جمع زیادی از علما نشسته بود (حدود 70 الی 80 نفر) می‌خواست بحث را شروع کند که علامه امینی گفت : قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد 

اما باز آنها گفتند : پس برای متبرک شدن جلسه از همین جا هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد. ضمناً تمام حضار در جلسه حافظ حدیث بودند و حافظ حدیث به کسی گفته می‌شود که صد هزار حدیث حفظ باشد. آنان شروع کردند یکی یکی حدیث نقل کردند تا اینکه نوبت به علامه امینی رسید. علامه به آنها گفت شرطم بر گفتن حدیث این است که ابتدا همگی بر معتبر بودن یا نبودن سند حدیث اقرار کنید. همه قبول کردند. سپس علامه امینی فرمود: قال رسول الله (صل الله علیه وآله): مَنْ مٰاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیٖتَهً جَاهِلیَّةٍ: هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. سپس از تک تک حضار در جلسه در رابطه با معتبر بودن حدیث اقرار گرفت و همه حدیث را تأیید کردند. 

سپس گفت حال که همه حدیث را تأیید کردید یک سوال از شما دارم، بعد از کل جمع پرسید: 

آیا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) امام زمان خود را می‌شناخت یا نمی‌شناخت…؟ 

اگر می‌شناخت، امام زمان فاطمه (سلام الله علیها) چه کسی بود؟ 

تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت، بیست دقیقه ساکت شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون جوابی برای گفتن نداشتند یکی یکی جلسه را ترک کردند و با خود می‌گفتند اگر بگوییم نمی‌شناخت، پس باید بگوییم که فاطمه (سلام الله علیها) کافر از دنیا رفته است و حاشا که سیده نساء العالمین کافر از دنیا رفته باشد و اگر بگوییم می‌شناخت چگونه بگوییم امام زمانش ابوبکر بوده؟ در حالی که بخاری (از سرشناس‌ترین علمای اهل سنت) گفته : «ماتت و هی ساخطه علیهما - فاطمه (سلام الله علیها) در حالی از دنیا رفت که به سختی از ابوبکر غضبناک بود» و چون مجبور می‌شدند بر حقانیت و امامت علی بن ابیطالب (علیه السلام) اقرار بورزند سکوت کرده و جلسه را با خجالت ترک کردند!! 

 

 یا علی 

 نظر دهید »

فاطمیه

14 اسفند 1393 توسط رمضاني

آقا سلام، روضه مادر شروع شد

باران اشک های مکرر شروع شد

 

 

 

آقا اجازه هست بخوانم برایتان

این اتفاق از دم یک در شروع شد

 

 

تا ریشه های چادر خاکی مادرت

آتش گرفت،روضه معجر شروع شد

 

فریادهای مادر پهلو شکسته ات

تا شد فشار در دو برابر شروع شد

 

این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب

بی اختیار گریه حیدر شروع شد

 

وقتی رسید قصه به اینجای شعر من

ایام خانه داری دختر شروع شد …..

 

دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر

یک ماجرا به قافیه سر شروع شد

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

 

 

 

 

 1 نظر

فاطمیه

14 اسفند 1393 توسط رمضاني

چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد…

نه فقط شبه عبایی مشکیست

که سرت بندازی

و خیالت راحت

که شدی چادری و محجوبه!

.

چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد

قاعده، رسم، شرایط دارد

شرط اول همه اش نیت توست…

محض اجبار پدر یا مادر

یا که قانون ورودیه دانشگاه است

یا قرار است گزینش شوی از ارگانی

یا فقط محض ریا

شایدم زیبایی، باکمی آرایش!

نمی ارزد به ریالی خواهر…

چادر مادر من فاطمه،شرطش عشق است

عشق به حجب و حیا

به نجابت به وفا

عشق به چادر زهرا

که برای تو و امنیت تو خاکی شد

تا تو امروز شوی راحت و آسوده

کسی سیلی خورد

خون این سیل شهیدان 

همه اش با هدف چادر تو ریخته شد.

.

خواهرم 

حرمت این پارچه ی مشکی تو

مثل آن پارچه مشکی کعبه والاست

یادگار زهراست

نکند چادر او سرکنی اما روشت

منشت

بشود عین زنان غربی

خنده های مستی

چشمک و ناز و ادا

عشوه های ناجور

.

به خدا قلب خدا می گیرد

به خدا مادر من فاطمه شاکی بشود

به همان لحظه سیلی خوردن

لحظه پشت در او سوگند

خواهرم

چادر مادر من ، فاطمه ، حرمت دارد

خواهرم!

من،پدرم ایل و تبارم 

همه ی دار و ندارم

به فدایت

حرمتش را نشکن…

.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8

منتظرمنتقم

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فاطمیه 93
  • داستان
  • ظهور منتقم ان شاءالله
  • دلنوشته
  • تبریک

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس