منتظرمنتقم

منتظرمنتقم

  • خانه 
  • تماس  

فاطمیه

14 اسفند 1393 توسط رمضاني

*شعرتقارن نوروز94با ایام شهادت حضرت زهرا(س) *

 

سال نو مشکی برای مادرم دارم به تن

هفت سین سفره غم باحسین و با حسن

 

هفت سین سفره ام سنگینی یک ماتم است

بین بستر کوثرقرآن و جان خاتم است

 

سفره تحویل سالم درکناربستراست

ذکرقلبم فاطمیه ذکرمادر مادراست

 

ذکرحول حالنا بایاد زهرا برلبم

من عزادارغم مولای تنها حیدرم

 

هفت سین دارم به لب باگریه وشور ونوا

هفت سین سفره ام درهیئت وبزم عزا

 

سین اول سینه شد مجروح با مسمار در

فاطمه بامحسنش بهرولایت شدسپر

 

سین دوم سوز آتش بودو دود و واهمه

درمیان شعله ها فریاد میزد فاطمه

 

سین سوم سوره کوثر جداشد آیه اش 

رفت از دست علی مرتضی سرمایه اش

 

سین چهارم سوز زخم سینه وخونابه بود

فاطمه گریان زداغ محسن شش ماهه بود

 

سین پنجم سرو حیدرحرف رفتن میزند

حرف ازغسل شب و تابوت و مدفن میزند

 

سین شیشم سربروی دامن حیدر نهاد

اشک حیدرجای مرهم بروی پیکر نهاد

 

سین هفتم سین سوگ وماتم کوثر بود

سین سنگینی داغش بر دل حیدر بود

 

التماس دعا

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت

نظر از: رحیمی [عضو] 
  • محدثه بروجرد

با سلام

روزهایی با مادر شهیده ام

من دختری ایرانیم از شهر…

نه،اصلا مهم نیست که از کدام شهر و دیار

چون اینها دل غمگین مرا شاد نمی کند و عقده از غم افسرده ام نمی گشاید

…

.
.
.

آری مادر من آن بانوی بال وپر شکسته ای است که نزدیک سه ماه از غصه و رنج و درد ، آب شد و جز شبهی از او بجای نماند ودر طول این مدت،جز یک بار لبخند بر لبهای او ننشست

روزی به خادمه اش فرمود:

دارم از دنیا می روم و این رسم عرب که نعشِ در گذشته رابر تخته ای می گذارند که حجم بدن او پیداست، مرا رنج می دهد

دوست ندارم حجم بدنم را در کفن، حتی بعد از مردنم، نامحرمی ببیند

وچون خادمه اش طرحی از تابوت –که رسم دیار خودشان بود،برای او ترسیم کرد آن قدر دل رنجیده اش شادمان گردید که غنچه ی تبسم بر لبهای او شکفته شد و این تنها لبخند یادگار مادر، بعد از شهادت پدربزرگوارش بود

واین برای من درسی بزرگ دارد که نگذارم این تنها تبسم ابدی مادرم،در صفحه ی روزگار خاموش گردد

و اکنون پشیمان از گذشته، گذشته ای که یادآوردنش مرا می آزارد و شرمنده ام می کند و امیدوار به آینده

می خواهم این لبخند دوباره تکرار شود، می خواهم غصه ای از دل پردرد مادرم بردارم

می خواهم خوب باشم. می خواهم عفیف و پاک باشم.من که روزی دل به دیگران بستم می خواهم

روزهایی با مادر شهیده ام باشم تا در روًیاهای خویش مادر جوانم را ببینم که با نگاه به قامت پوشیده ودر عفاف من دوباره لبخند می زند و با این لبخند صدایم می زند که:

نه روزهایی بلکه برای همیشه در آغوشم بمان.مادری که دنیای ما با حسادت و رشک او را آزرد و قلبش را شکست، مهربانی بی گناه ،که او رابا خشم و نفرت زدند، با کینه جنینش را سقط کردند ،فرزندانش را یتیم و همسرش را بی یاور ساختند

سرانجام،مخفیانه با یک دنیا مظلومیت و غربت در دل خاک آرمید

ظلم به او هیچ گاه از خاطرم نمی رود

می خواهم پرچم دار پیام او به دنیا باشم . به یاد سیلی و ضربتی که او را مظلومانه شهید کرد، با حجاب و عفافم نمادی از مظلومیت اورا به شهر ، کشور وحتی سراسر دنیا فریاد کنم وبه یاد داشته باشم که
مهربانترین بانوی بهشت را تنها به این گناه کشتند که دوست داشت همه خداوند بزرگ را دوست بدارند و بندگی کنند

در سایه محبت و پیروی از امیرموًمنان، فرمانهای خدا را عمل و از هرچه خدا دوست ندارد دوری کنم

آیا توهم مانند من می خواهی بامادر باشی؟
پس بیا تا صدایش کنیم

ای مهربان مادر! دستم را بگیر تا برایت دختری کنم.دختری که سراپا پوشیده و در حجاب است. دوستت دارم ای مادر که تو گمشده ی من و بهار امید منی . در عزایت اشک می ریزم و دشمنت را لعن و نفرین می کنم

نوشته زیبا احمدی - وبلاگ احساس ابری

ایام شهادت مادر شهیده شیعه ، مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد.

1393/12/14 @ 20:13


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

منتظرمنتقم

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فاطمیه 93
  • داستان
  • ظهور منتقم ان شاءالله
  • دلنوشته
  • تبریک

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس